مراسم تقدیر از  استاد دکتر علی رضاییان

شبی برای دوازده سال

باید دست به کار می‌شدیم. وظیفه‌ای به سنگینی حقی بزرگ را بر دوش خود احساس می‌کردیم. برای ما که به دنبال بهانه‌ای برای قدردانی از 12 سال حضور پدرانه‌ی دکتر رضائیان در دانشکده‌ی معارف اسلامی و مدیریت می‌گشتیم، تغییر ریاست، بهانه خوبی بود.

*

نمی‌شود سخن از «حق» به میان آورد و از دردانه‌های رساله‌ی حقوق زینت عابدان، حضرت علی بن الحسین علیه السلام، خوشه‌ای نچید. در این گنجینه، باید به دنبال عنوانی می‌گشتم که برایمان حق استاد را بشناساند. نه «استاد» و نه «رئیس دانشکده»، هیچکدام حق مطلب را برای دکتر رضائیان ادا نمی‌کنند؛ ولی معجزه کلام سید الساجدین علیه السلام، تعبیری را به ما می¬آموزد که به زیبایی بر قامت استاد می‌نشیند:

«و أما حق سائسک بالعلم فالتعظیم له و التوقیر لمجلسه...»

«اما حق آن کس که تو را با علم‌آموزی اداره می‌کند، آن است که وی را بزرگ بداری و مجلس او را ارج بگذاری...»

برای تقدیر از استادی بزرگوار که 12 سال برایمان «السائس بالعلم» بود، می¬بایست دو وجه عمده را رعایت می‌کردیم. اول، تعظیم و بزرگداشت ایشان و سپس برگزاری مجلسی که وقار و متانت آن در خور استاد باشد...

*

دوشنبه، بیستم شهریور ماه 1391، ساعت 8:45 شب

سالن همایش‌های دانشگاه، شده بود محل اجتماع عصاره فرهیختگی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت. بعد از پخش سرود ملی و تلاوت قرآن کریم توسط دکتر گنجعلی، از زبان راه¬بر و مرشدمان، در مورد شهید چمران شنیدیم، در مورد ویژگی‌های استاد بسیجی:

دانشمند بسیجى این است... هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل.

*

بضاعت ما برای تعظیم استاد، خودمان بودیم. خودمان، که اکنون در سایه استاد بزرگ شده‌ایم ولی هرگز از یاد نخواهیم برد که 12 سال از یک «بزرگ» بهره برده‌ایم. از بین خودمان، 11 چهره را دستچین کردیم، از 11 کد مختلف، چهره¬هایی که هرکدام امروز برای خود کسی شده‌اند. با این وجود، مجری هم نمی‌توانست با فهرست بلند خود از شغل و موقعیت و توفیقات و تألیفات هریک، ایشان را به توصیف و ستایش خود وادارد. همه آمده بودند، تا از استاد بگویند.

ترجیع‌بند سخنان، ذکر فضائل اخلاقی استاد بود. همان فضائلی که از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله، برای یک دانشمند شناخته‌ایم:

«یا علی (علیه السلام)، للعالم ثلاث علامات: صدق الکلام و اجتناب الحرام و التواضع لسائر الأنام»

و ما به یازده بیان شنیدیم که چقدر مدیون استاد هستیم...

*

در کشکول بضاعت ما برای تعظیم استاد، فقط دکتر و مدیر و پژوهشگر و مؤلف نبود؛ شاعر هم داشتیم. وقتش بود که استاد فاضل نظری برایمان شعری بخواند؛ فاضل نیز استاد را شاگردی کرده است؛

غمخوار من، به خانه غم‌ها خوش آمدی                             با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند                                 می بینمت برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست                            آخر به آخرین شب دنیا خوش آمدی

پایان ماجرای دل و عشق روشن است                              ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود                               منت گذاشتی به سر من خوش آمدی

ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر                                  دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

*

آقای رستمی را همه به اسم آقاعبدالله می‌شناسیم. هرچند نوع شاگردی آقاعبدالله با ما تفاوت می‌کرد، ولی وقتی مهم، آموختن باشد، فرقی نمی‌کند سر کلاس بیاموزی یا حین آوردن چای و آمدن گاه و بیگاه در اتاق استاد! بهرحال، صحبت‌های کوتاه و ساده آقاعبدالله، قافیه تازه‌ای برای منظومه تعظیم استاد، ردیف کرد...

*

نقطه اوج جلسه، لحظاتی بود که دل به دریای رأفت شمس الشموس، علی بن موسی الرضا علیهما السلام سپردیم و به مدد «سایه‌های ملکوت»، دقایقی صفای حضور در حرم را برای خودمان شبیه‌سازی کردیم...

*

دکتر آذر، هم در شاگردی استاد، جزء سابقون بود و هم بر قاطبه¬ی حاضرین جلسه، حق استادی داشت. با اینکه وقت گذشته بود، ولی همگی مشتاقانه، روایت دکتر آذر را از فضائل استاد، شنیدیم...

حسن ختام مجلسِ تعظیم، تقدیر از بزرگوارانی بود که دوازده سال در کنار استاد و شریک حق عظیم ایشان بر گردن ما بودند: دکتر علوی دست راست استاد و آقای نیازی راننده همیشه همراه دکتر.

حالا دیگر همه در محفل جمع بودند: شاگردان استاد، دوستان استاد و خانواده استاد که الحق بوی خلق حسن استاد ضمیمه شخصیتشان بود. این جمع، یک عکس دسته جمعی کم داشت که آن هم برداشت شد.

مآخذ: دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه‌السلام