در کشور ما دو عارضه وجود دارد که ممکن است درصد کمی از افراد جامعه از آن‌ها دوری گزینند:
اول، تا جنسی در بازارکمیاب یا گران شد به بازار حمله‌ می کنیم و گاهی اوقات تاچند برابر مازاد می خریم و انبار می کنیم.

یکی از دوستان می گفت: "در آلمان جنسی گران شد و ما رفتیم ببینیم هنگام گرانی مردم اینجا چه می کنند. به یک مغازه که جنس مورد نظر را می فروخت رسیدیم و دیدیم که مردم صف کشیدند. با خود گفتیم ای بابا! اینجا هم که مثل ایران هنگام گرانی به مغازه‌ها حمله می‌کنند!.
از یکی از آنهایی که در صف بود پرسیدیم شما برای چه در این صف ایستادید؟ گفت: " فلان جنس گران شده است و من در منزل مازاد داشتم آوردم برای فروش تا دیگران که نیاز دارند برای خودشان تهیه کنند.""(‌باور کنید حل مسائل ملی ما گاه به همین راحتی است؛ هنگام گرانی هر آنچه را که نیاز نداریم به بازار عرضه کنیم و نه اینکه از بازار بخریم و ذخیره و یا خدای ناکرده احتکار کنیم).

دوم، تنوع طلبی و چشم هم چشمی های کاذب در بین ما در حال افزایش است. گاهی اوقات تبلیغات بازرگانی از حالت معرفی کالا و رویه اخلاقی خود خارج شده و نوعی مصرف گرایی را در بین خانواده‌ها رواج می‌دهد. (‌به اداره، منزل و محل کار خود نگاهی بیندازیم به نظر من و شما چند درصد از این کالاها اگر نبود  بازهم هیچگونه خللی در زندگی ما وارد نمی شد؟) باور کنید اگر پاسخ شما یک درصد هم باشد در  جمعیت 75 میلیونی کشور عزیزمان، رقمی بسیار بالاست.

یادش به خیر در کودکی، همیشه مادرم به من می‌گفت پسرم "قناعت از تجارت بهتر است"